مدرسه دینی دارالقرآن والسنة روستای فرزنه

قالَ الامامُ الشافعیُ : العِلمُ لا یُعطیکَ بَعضَه حتّی تُعطِیَهُ کُلَّکَ

رابطه دهانی: در دهان گرفتن اله تناسلی مرد  توسط زن یابالعکس

یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴

رابطه دهانی :در دهان گرفتن اله تناسلی مرد (ذکر) توسط زن یا مکیدن آله تناسلی زن(قُبل) توسط مرد چه حکمی دارد؟


الجواب باسم ملهم الصواب

همبستری و لذت ‌جنسی بردن از همسر نه تنها اشکالی ندارد، بلکه برعکس، ثواب و نیکی را نیز در بر دارد.

رسول خدا lدر حدیثی می‌فرمایند:

«وفى بضع أحدكم صدقة: قالوا يا رسول الله أيأتى أحدنا شهوته ويكون له فيها أجر؟ قال: أرأيتم لو وضعها فى حرام أكان عليه فيها وزر فكذلك إذا وضعها فى الحلال كان له أجر».([1])

‌«همبستری شما با همسران صدقه‌ای می‌باشد. صحابه عرض کردند یا رسول الله! آیا در این که یکی از ما شهوتش را بر آورده می‌کند هم اجر و پاداش دارد؟ ایشان در جواب فرمودند: آیا اگر شهوتش را از جای ناجایزی برآورده می‌کرد گناه نبود؟ پس همینطور اگر آن را از جای جایز وحلالی برآورده سازد اجر و پاداش دارد».

البته در دین مبین اسلام این لذت وکام جویی از همسر تا وقتی حلال و گواراست که بر اساس فطرت پاک بشری باشد و از آن به حیوانیت و ناپاکی تجاوز نکند. مشخص است که بوسیدن و لیسدن آلت تناسلی عملی است پست و زشت، که جز از حیوانات سر زد نمی‌شود؛ بنابر این بر هر مسلمانی لازم است که از این عمل زشت به شدت اجتناب ورزد.

علامة مفتی عبدالرحیم لاجپوری در فتاوای رحیمیه می‌نویسد:

«قرار نیست که هر چیزی که پاک باشد، بوسیدن وبه دهان گرفتن آن جایز باشد؛ مثلا: قسمت درونی بینی پاک است، وقسمت بیرونی مقعد پاک است و… آیا بوسیدن وبه دهان گرفتن این‌ها یک عمل پسندیده است؟! هرگز! پس این عمل سخت مکروه وگناه وعادت سگان وسایر حیوانات(وعادت روسیبی‌ها و فاحشه های بازاری است) فکر ‌باید نمود! دهان عضوی ست که با آن نام پاک «الله تعالی» قرآن پاک، درود شریف و… خوانده می‌شود لذا استعمال آن برای چنین عمل زشتی، قلب انسان چگونه بر آن گوارا می‌کند».

الدلائل:

ـ فی الفقه الإسلامی وأدلته:

وربما كان أسوأ من الدبر: وضع الذكر في فم المرأة ونحوه، مما جاءنا من شذوذ الغربيين، فيكون ذلك حراما لثبوت ضرره وقبحه شرعا وذوقا.([2])

ــ وفی الفتاوى المعاصرة في الحياة الزوجية:

السؤال: ما حكم لعق الزوجة لفرج الزوج والعكس؟

الجواب: أما اللعق، وما جرى مجراه فهو أبعد ما يكون عن الفطرة السليمة.([3])

ـ ـ همچنین در فتاوای عین العلوم گشت:.([4])

ـ همچنین در احکام و مسائل فقهی عصر جدید:([5])

ـو همچنین در فتاوی رحیمیه:([6])

([1]) صحيح مسلم،ص391/کتاب الزکاة/باب بیان أن اسم الصدقة یقع علی کل نوع من المعروف/رقم الحدیث:1006/محقق: محمد فؤاد عبد الباقي/الناشر: دارالآفاق العربية، قاهره/الطبع: 1426 ق.

([2])ج4/ص2641/الباب السابع: الحظر والإباحة/المبحث الرابع: الوطء والنظر واللمس…/المکتبه دار الفکر.

([3])،جزء1/ص113/رقم الفتوى:20029/ /المصدر: موقع شبكة مشكاة الإسلامية(الشامله).

([4])بخش مسائل جدید،ص177و179/بوسیدن فرج زن/در دهان گرفتن آلت تناسلی مرد.

([5])ص212/کتاب الحظر والإباحة/برای زوجین مکیدن ولیسیدن آلت تناسلی همدیگر درست نیست.

([6])ج10/ص202/کتاب الحظر والإباحة/زوجین کی‌شرم‌گاه‌کاظاهری حصه پاک هی اس لئی چو منی کی اجازت هی/المکتبةدارُالإشاعت، اردوبازار، کراچی.

و الله اعلم بالصّواب

كـوتاه  كردن  موی  زنان‌/  بافتن  مو  و  گيـسوان  بدون  خمیر و بـا خمير سـر و كتيرا

جمعه چهارم مهر ۱۴۰۴

كـوتاه كردن موی زنان‌/ بافتن مو و گيـسوان بدون خمیر و بـا خمير سـر و

كتيرا

چه می‌فرمایند علمای دین مبین اسلام در این مسائل‌:

1-‌‌می‌گويندکوتاه‌کردن موی زنان‌گناه است ولی تا به حال در این بـاره حـدیثی و (‌دلیلی‌) نشنیده‌ایم‌، و اگر گناه است آن طورکه می‏گویند حرام است‌، چرا اکثر مردم اينکار را انـجام می‌دهند، و اگر حرام است چگونه حرامی است‌؟

٢-‌می‌گویند بافتن مو(‌برای زنان‌)‌گناه است‌؛ دراین باره توضیح دهید.

الجواب باسم ملهم الصواب

1-‌کوتاه‌کردن و یا تراشیدن موی زنان جایز نیست و حرام است هر چندکه به اجازه شوهر هم باشد وگناه ‌کبیره است بدلیل مـشابه بودن با مردان‌،‌، زنان‌کافره ‌و غربی‌،‌اگر مرتکب چنین کاری شد استغفار کند.

فی الشامیة نقلاً عن المجتبی‌:

«‌و فیه‌: قطعت شـعر رأسها أثمٌت و لعنت‌. زاد فی البزازیه لزمها الاستغفار و ان باذن الزوج ، لانه لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق‌... و المـعنی المؤثر التشـبه بالرجال اهـ»‌.(رد المحتار:9/583ط دارالكتب العلمية،البزازية:6/379)

و جاء فی‌ الحدیت‌: «‌من تشبه بقوم فهو منهم‌»‌، «‌لعن الله المشتبهين بالنساء و المشتبهات بالرجال‌»‌.

و مردم بنابر تقلیدکور کورانه بیگانگان و عدم اطلاع و آگاهی از حکـم شرعی این امر، مبادرت به اینکارکرده‌اند، و هر چه‌که مردم انجام دهند دلیل بر جواز آن نمی‌باشد.

٢-‌بافتن موی وگیسوان زنان جایز است‌.

و دلیله‌:

«‌(‌فائده‌) قد علم فی فقه المسألة‌: ان شد الضفرللنساء جائز، و ان نساء النبی‌ صلي الله عليه و سلم و نساء الصحابة وغیرهن‌کن یضفرن الشعرو یعقصـن و ان حلق الرأس لهن ممنوع لأنه من باب التشبه بالرجال وكل ما هو كذلك فهو کبیرة»‌.(السعاية:1/301)

بهنگام غسل اگر آب زیر آنها و به پوست سر نفود می‌کند لازم‌، به بازکردن و شکافتن آنها نیست‌.

و الدلیل علیه حدیث ام سلمة (‌رضی الله عنهـا) فیه‌»‌:

«‌قلت‌: یا رسو‌ل الله‌، انی امرأة اشد ضفر رأسی‌، افأنقضه لغسل الجنابة‌؟ قال‌: لا، انما یکفیک أن تحثی علی رأسك ثـلاث حـثیات‌، ثم تـفیضین علیک المـاء‌، فتطهرین‌»‌.(صحيح مسلم بشرح النوري:4/11،المفصل في احكام المرأة:1/122)

و قال العلامة العثمانی فی تکملة فتح الملهم شرح مسلم‌:

«‌و هذا الحکم علی ما اذا وصل الماء الی باطنهاکلٌه و الا وجب لخبر تحت شعرة جنابة، و علی هذا اکثر اهل العلم‌»‌.(تكملة فتح الملهم:3/167)

اما اگر بنابر بودن مانعی از قبیل خمیر حنا وکتـيرا و سدر بر سر (‌همانطوری‌کـه در بـعضی مناطق رايج است‌که موی عروس را سدر وکتیرا می‌بافند و تا یکی دو هفته شکافته نمی‌شود) آب به بن و اصل موها نرسد در آنصورت برای صحت غسل لازم است‌که شکافته شوند تاآب به بن موها برسد. پس هـم چـنين بافتنی‌که مانع آب شود درست نیست‌.

و الدلیل علیه‌:

«(‌وکفی بل اصل ضفیرتها) أی شعـر المرأة المـضفور للحرج امـا المـنقوض فیفرض غسل‌کله اتفاقاً ولو لم یبتل أصلهـا یجب نقصهـا مطلقاً هو ‌الصحیح‌»‌.

و جاء فی الرد:

«‌(‌قوله‌: ولولم یبتل اصلها) بأن كان متلبداً أو غزيراً - امداد - أو مضفو‌راً ضفر‌اً شدیداً لاینفذ فیه الماء‌»‌.(رد المحتار:1/113)

و ایضاً جاء فی السعایة‌:

«‌انه لايلزمها نقضها الا ان تکون ملتئمة لایصل الماء الیها فح یجب نقضه‌»‌.(السعاية:1/299)

و فی المفصل‌:

« و هذا هو المنصوص عن فقهائنا رحمهم الله تعالی‌: اذ قالوا: ان الحناء «‌لون‌» و لیس «‌بحائل‌»‌: الٌا اذا لطخت المـرأة رأسها بالحنٌاء‌، مثلاً علی نحوکثیف‌، و صارت الحناء علی رأسها کالطین‌، فانها - الحناء -‌تعدٌ فی هذه الحالة (‌حـائلاً) یـمنع مــن صحة الوضوء و الغسل‌»‌.(المفصل في احكام المرأة و البيت المسلم:1/85)

و الله اعلم بالصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلـوم زاهدان 6/2/1416هـ.ق

آیات و احادیث در مورد حرمت شراب و مسکرات الکل

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴

﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الخَمْرِ وَالمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَآ إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِنْ نَّفْعِهِمَا﴾ [بخشی از آیهٔ ٢١٩، سوره بقره] از تو دربارهٔ حکم شراب و قمار سؤال می‌کنند، بگو در آنها گناه بزرگ و فوایدی برای مردم هست و گناهشان بزرگ‌تر از نفع آن‌هاست. خلاصهٔ تفسیر حکم شراب و قمار مردم از تو دربارهٔ […]

﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الخَمْرِ وَالمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَآ إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِنْ نَّفْعِهِمَا﴾ [بخشی از آیهٔ ٢١٩، سوره بقره]

از تو دربارهٔ حکم شراب و قمار سؤال می‌کنند، بگو در آنها گناه بزرگ و فوایدی برای مردم هست و گناهشان بزرگ‌تر از نفع آن‌هاست.

خلاصهٔ تفسیر
حکم شراب و قمار

مردم از تو دربارهٔ شراب و قمار سؤال می‌کنند، بگو در (انجام دادن) این دو (کار) گناه بزرگ و فوائدی برای مردم (هم) هست و(لی) گناه آنها از نفع‌شان بزرگ‌تر است (لذا هر دو را باید ترک کرد).

معارف و مسائل

این آیه یکی از انواع پرسش‌ها و پاسخ‌هایی است که زنجیروار در این سوره بیان شده‌اند و در آن نسبت به شراب و قمار از طرف صحابه سؤال و از جانب حق تعالى جواب داده شده است. شراب و قمار از اهمیت زیادی برخوردارند. لذا راجع به حقیقت و احکام آنها قدری با تفصیل بحث می‌شود.

حرمت شراب و احکام مربوط به آن

در ابتدای اسلام شراب‌نوشی مانند بقیهٔ آداب و رسوم جاهلی عمومیت داشت. وقتی رسول خدا – صلى الله علیه وسلم – هجرت فرموده، وارد مدینه شدند، در بین مردم مدینه مانند رسوم دیگر جاهلیت شراب‌نوشی و قماربازی نیز رایج بود. عموم مردم با توجه به منافع و سود ظاهری آنها فریفته شده بودند و دیدگاهشان به مفاسد و زیان‌ها و آسیبی که در آنها بود، جلب نشده و نمی‌رسید قانون إلٰهی این است که در هر ملت و هر گوشه‌ای از جهان، بعضی افراد عاقل و هوشیار می‌باشند که با عقل و اندیشه بر خوی و سرشت چیره و پیروز می‌شوند و اگر تقاضا و خواسته‌های درونی‌شان بر خلاف عقل باشد، آن را قبول نمی‌کنند.

در این باره مقام و پایهٔ آن حضرت – صلى الله علیه وسلم – بیش از اندازه بلند و وسیع بود؛ به طوری که سرشت مبارک او از هر چیزی که احتمال می‌رفت در آینده حرام گردد، از همان نخست متنفر و بیزار بود. در میان صحابه هم چنین افرادی بودند که در زمان مباح بودن شراب هم به آن دست نزده بودند و پس از آمدن به مدینه گروهی از صحابهٔ کرام بیش از دیگران مفاسد و زیان‌های شراب را احساس کردند.

حضرت فاروق اعظم و معاذ بن جبل و چند صحابی دیگر از انصار – رضی الله عنهم – بنابر همین احساس در محضر آن حضرت – صلى الله علیه وسلم – حاضر شده و عرض کردند که شراب و قمار هم عقل انسان را از بین می‌برند و هم مال او را نابود می‌کنند، در این باره دستور و فرمان شما چیست؟ در پاسخ به این سؤال، آیهٔ کریمهٔ مذکور نازل گردید. این نخستین آیه‌ای است که در آن برای جلوگیری از شراب‌نوشی و قماربازی گام نخست برداشته شده است.

در این آیه بیان شده که در نوشیدن شراب و بازی قمار اگر چه فوائد و منافعی برای مردم وجود دارد، اما ضرر و زیان گناه آنها بسیار بیش‌تر از سود و نفع آنها می‌باشد؛ یعنی انجام آنها مفاسدی پدید می‌آید که ضرر آن بیش از نفعی است که در بر دارند. منظور از مفاسد، کارها و اعمالی است که منجر به گناه می‌شوند؛

مثلاً بزرگ‌ترین فساد در نوشیدن شراب، زوال عقل و هوش می‌باشد در صورتی که عقل اصل الاصول و پایه و اساس تمام شایستگی‌ها و شرافت و کرامت انسانی است؛ زیرا عقل تنها نیرویی است که کارهای زشت و نامناسب را برای انسان تشخیص می‌دهد و جلوی او را از ارتکاب آنها می‌گیرد و هرگاه عقل نباشد، راه برای انجام هر کار زشتی هموار می‌گردد.

اگر چه در این آیه حرام شدن شراب به صراحت و آشکارا بیان نشده، اما مفاسد، آسیب‌ها و زشتی‌های آن اینگونه بیان شده که به سبب شراب‌نوشی، مردم به مفاسد و گناهان زیادی مبتلا می‌گردند؛ گویا بر ترک آن نوعی توصیه و پیشنهاد داده شده است.

از این‌جاست که بعضی از صحابه پس از نزول این آیه این توصیه را پذیرفتند و فوراً دست از شراب‌نوشی برداشتند و بعضی دیگر به این گمان که این آیه گر چه شراب را حرام نکرده است، ولی آن را موجب مفاسد دینی و سبب گناه قرار داده است، بنابراین باید چنان نظم و ترتیبی به کار ببریم که آن مفاسد پدید نیایند، از این جهت آن را نوشیدند.

تا اینکه روزی حادثه‌ای چنین اتفاق افتاد که حضرت عبدالرحمٰن بن عوف چند نفر از صحابهٔ کرام – رضی الله عنهم – را در منزل خود دعوت کرده بود. پس از صرف غذا طبق رسم و عادت شراب نوشیدند و در همان موقع اتفاقاً نماز مغرب فرا رسید، همه برای خواندن نماز مغرب برخاستند و یکی را به عنوان امام جماعت پیش‌نماز کردند. او در حالت مستی سورهٔ ﴿قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ﴾ را اشتباه خواند؛ …

بنابراین برای جلوگیری از شراب‌نوشی قدم دیگری برداشته شد و آیهٔ ۴٣ از سورهٔ نساء نازل گردید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِیْنَ ءَامَنُواْ لَا تَقْرَبُواْ الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُکَارَىٰ﴾؛ «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید.»

در این آیه تنها در اوقات نماز شراب قطعاً حرام قرار داده شد و در بقیهٔ اوقات خوردن آن مجاز بود؛ لذا آن دسته از صحابه که به وقت نزول آیهٔ قبلی شراب را قطعاً ترک کرده بودند که در آن‌چه انسان را از نماز باز می‌دارد، خیر و سودی نخواهد بود و باز از ممانعت نماز در حال مستی به این نتیجه رسیدند که نباید مسلمان دور و بر چنین چیزی برود که او را از نماز محروم می‌کند، ولی چون در غیر از اوقات نماز حرام بودن آن به طور واضح و روشن بیان نشده بود، بعضی حضرات هنوز هم در غیر اوقات نماز به نوشیدن شراب مشغول شدند تا اینکه واقعهٔ دیگری به وقوع پیوست که عتبان بن مالک – رضی الله عنه – چند نفر از صحابه را دعوت کرد،

در بین آنان حضرت سعد بن ابی وقاص – رضی الله عنه – هم حضور داشت. پس از صرف غذا طبق معمول نوبت به نوشیدن شراب فرا رسید. در حالت مستی بر اساس عادت عمومی عرب بیان شعر و شاعری و فخر شروع گردید و حضرت سعد بن ابی وقاص قصیده‌ای خواند که شامل هجو انصار مدینه و مدح و ستایش قوم او بود.

یک جوان انصاری از شنیدن آن به خشم آمده، استخوان فک شتری را برداشت و بر سر حضرت سعد – رضی الله عنه – فرو کوفت که بر اثر آن سر سعد به شدت مجروح شد. حضرت سعد در خدمت پیامبر – صلى الله علیه وسلم – حاضر شده و از دست جوان انصاری شکایت نمود. آن گاه آن حضرت – صلى الله علیه وسلم – به دربار خداوند دعا کرد که: «اَللّهُمَّ بَیِّنَ لَّنَا فِی الْخَمْرِ بَیَاناً شَافِیاً»؛ یعنی: خدایا! دربارهٔ شراب برای ما بیان و قانون واضح و روشنی عنایت بفرما.

بعد از این واقعه راجع به شراب آیهٔ سوم؛ یعنی آیات ۹۰ و ۹۱ از سورهٔ مائده با شرح و بسط طولانی نازل گردیدند که در آنها شراب مطلقاً حرام قرار داده شد؛ آیات را ملاحظه فرمائید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ❊ إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾؛

«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و بت‌ها و تیرهای قمار همه اینها کارهای زشت و از کردار شیطان می‌باشند. پس از اینها کاملاً کناره بگیرید تا رستگار شوید. شیطان می‌خواهد به وسیلهٔ شراب و قمار در بین شما بغض و عداوت ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا هنوز هم باز نمی‌آیید.»

منبع: معارف‌القرآن
نویسنده: علامه مفتی محمد شفیع عثمانی
ترجمه: مولانا سید محمد یوسف حسین‌پور

ادعاي خريد از مادر خويش بدون مدرك

چهارشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۴

چه مي‌فرمايند علماء دين مبين در مورد مسأله ذيل‌: فرزندي به حكم مادرش به حضوري دو شاهد به عنوان وكيل‌، زميني را از شركاء ديگر، حصٌه مادرش را جدا نموده‌، با توجه به اينكه مادر داراي فرزندان ديگر هم مي‌باشد، از شوهر ديگر، و پس از مدتي مادرشان از دنيا رحلت نمود حالا اين تركه بايد بين همه تقسيم شود؟

ولي آن برادر كه وكيل قرار داده شده است بدون‌گواه و مدرك ادعا مي‌كند من اين زمين را از مادرم خريده‌ام‌، حال بفرماييد در اين صورت بقيه برادران حقي دارند، يا خير؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در اين صورت كه ادعاي خريد را مي‌نمايد بايدگواه بياورد كه اين زمين را خريده است‌، در اين حال اگر گواه آورد و گواهي دادند، زمين به او واگذار مي‌شود، ولي اگر نتوانست‌گواه بياورد برادران او (‌يعني‌: مدعي عليهم‌) سوگند ياد كنند: ما را علمي نيست‌كه مادر ما اين زمين را به ايشان (‌برادر) فروخته است‌، يعني‌: حلف علي العلم‌، ادا نمايند.

و في المجلة‌، مادة‌: ١٧٤٨

«‌اما اذا اراد ان يحلف علي فعل غيره يحلف علي عدم العلم‌، يعني‌: يحلف علي عدم علمه بذلك الشيي‌ء‌، بأن يقول مثلاً و الله لا اعلم ان مورث استدان من هذا أو ليس لها علم بذلك»‌.

و جاء في شرحها:

«‌‌وكذا ادٌعي ديناً او عيناً علي ميٌت بحضور وارثه و عجز عن اثباته يحلف الوارث ايضاً علي عدم العلم‌»‌.

وقتي سوگند بر علم ادا نمود؛ دست برادر (‌مدعي خريد) از اين زمين‌كوتاه مي‌شود و زمين مال متروكه مي‌گردد كه بين ورثه طبق شريعت تقسيم شود.

والله اعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان 22/6/1372هـ.ق

حدیث روز:

سه شنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۴

قال رسول الله ﷺ:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ العَبْدُ مِنْ رَبِّهِ وَهُوَ سَاجِدُ، فَأَكْثِرُوا الدُّعَاءَ»
(صحیح مسلم، ش: 482)

📝 ترجمه:
پیامبر ﷺ فرمود: «بنده در حال سجده از هر زمانی به پروردگارش نزدیک‌تر است؛ پس در سجده بسیار دعا کنید.»

🌟 درس‌های حدیث:

1. سجده لحظه‌ای استثنایی برای قرب الهی است.
2. بهترین وقت برای دعا و خواستن حاجات، سجده است.
3. سجده نماد فروتنی کامل بنده در برابر پروردگار می‌باشد.
4. کثرت دعا در سجده، نشانۀ ارتباط قلبی و روحی با خداوند است.

✅ کاربرد امروز:

در نماز: سجده‌ها را تنها به ذکر محدود نکنیم، بلکه با دعا و راز و نیاز همراه سازیم.
در سختی‌ها: هنگام مشکلات، بیشتر به سجده و دعا پناه ببریم.
در خلوت: با سجده‌های طولانی و دعاهای قلبی، رابطه شخصی خود را با خدا تقویت کنیم.

عیادت  زنان  از  بیماران  نامحرم

سه شنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۴


چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل‌:

آیا زنان می‌توانند به عیادت بیماران غیر محرم بروند؟ و آیا می‌توانند به عـروسیها و فـاتحه مردگان غیر محرم بروند یا نه‌؟ و شوهران آنهاکه اجازه رفتن به آنها می‌دهند حکمشان چیست‌؟

الجواب باسم ملهم الصواب

زنان نمی‌توانند به عیادت بـیماران غیر محرم‌، عـروسیها و فـاتحه مــردگان بـروند و اگــر شوهرانشان به آنها اجازه بدهند، هر دو گنهکار مي‌شوند.

قال العلامة علاء الدین حصکفی :

«‌و یمنعها من زیارة الاجانب و عبادتهم و الولیمة و ان اذن‌کانا عاصین‌»‌.

و فی الرد:

«(‌قوله‌:‌و الولیمه‌) ظاهر ولوکانت عند المحارم لانها تشتمل علی جمع فلاتخلو من الفساد عادة‌»‌.(رد المحتار:2/722)

و الله اعلم بالصواب

مختصری از فضیلت، احکام و مسائل قربانی

یکشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۴

مختصری از فضیلت، احکام و مسائل قربانی به اشتراک گذاشته می‌شود. مناسب است همه عزیزان قبل از فرا رسیدن عید سعید قربان نسبت به مطالعه آن اهتمام ورزند.

مقدمه:
عمل به احکام شرعی در صورتی امکان پذیر است که انسان نسبت به احکام، اطلاع و آگاهی داشته باشد و در حقیقت ندانستن احکام شرعی در جامعه‌ای که از نعمت علم و علما برخوردار است، عذر به شمار نمی‌آید. خصوصاً در حال حاضر که عصر ارتباطات است و علمای بزرگوار کتاب‌های زیادی را در زمینه‌های مختلف تالیف نموده و در دسترس مردم قرار داده‌اند، و هر فردی به آسانی می‌تواند عطش و تشنگی علمی خود را با مطالعه‌ی آن‌ها بر طرف سازد.
هدف از تدوین رساله‌ای که در اختیار دارید این است که دیدیم عدّه‌ی زیادی از انسان‌ها وابسته به دنیا شده‌اند، که بر اثر مشکلات و پریشانی‌های جسمی و روحی تمایل و علاقه‌ی چندانی به مطالعه‌ی کتاب‌های پرحجم ندارند و نیز دشمنان اسلام همه‌ی تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا با تبلیغات سوء و طرح مسائلی علیه شعائر اسلامی، جوانان و نوجوانان را نسبت به دین و اسلام بدبین سازند. از طرفی شوق و علاقه‌ی مردم متدین این سامان به فهم معارف دینی و تمهید هر چه بهتر و بیشتر زمینه‌ی عمل و تقاضا و پیشنهادات آنان موجب شد که با توکّل بر خدا، سعی شده تا جزوه‌های مختصری در همه‌ی زمینه از جمله مسائل عقیدتی، سیاسی، فقهی و ... مرتب شود تا بدین‌سان ان شاءالله نقشه‌های پلید دشمنان نقش برآب شود و افراد جامعه از مسیر اسلام منحرف نشوند و به پیشنهادات به حق آنان پاسخی مثبت ارائه گردد.

از مزایای مهم این رساله و رساله‌هایی که ان شاء الله در آینده جمع آوری خواهد شد این است، که هر کس می‌تواند با فرصتی کوتاه، از مسایل بسیار ارزشمندی بهره‌مند گردد.

💠حکم بخشیدن مال به یکی از فرزندان در زمان حیات

سه شنبه نهم بهمن ۱۴۰۳

سوال;شخصی می خواهد قسمتی ازمال خودش را در زمان حیات خویش، به یکی از فرزندانش ببخشد آیا از نظر شرعی این کار جائز است یا خیر؟


*الجواب باسمه حامدا مصلیا*

بله جائز است، البته دیانتا پدر موظف است که در میان فرزندان خویش اعم از پسر و دخترمساوات را رعایت نماید، که این کار موجب پیشگیری از کینه وکدورت بین فرزندانش می شود، واگر چنانچه یکی از فرزندان را به خاطر علم، فقر، ویا خدمتی که به والدینش کرده برسایر فرزندان ترجیح دهد درحالی که نیت ضرر رسانی به سایر فرزندان را ندارد این کار جائز است واشکالی ندارد.

*منبع:*

(البدائع والصنائع: 5/181) (خلاصة الفتاوي: 2/400)

سرمایه اش  فقط  طلا  است‌،  زکات  آن  را  چگونه  ادا کند

شنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۳

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل‌:

زنی ١٥ مقال طلا دارد که قیمت آن به دویست درهم مي‌رسد لیکن بدون طلاها چیزی دیگر از قبیل پول نقد و غیره ندارد آیا بر این طلاها زکات لازم است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در این طلاها زکات لازم نیست‌ گرچه قیمت این طلاها به اندازه دویست درهم برسد زیـرا زمانکه طلاها تنها باشد قیمت آن اعتبار ندارد بلکه معتبر وزن آن است چون وزن این طلاها از بیست مثقال ‌کمتراند لذا زکـات در آن واجب نمی‌باشد.

و في الهندیة‌:

« و کذا فی حق الوجوب یعتبر ان یبلغ وزنـهما نصاباً و لا یعتبر فیه القیمة بالاجماع، حتی لو كان له ابریق فضة وزنها مأة وخمسون و قیمتها مائتان لا تعجـب فیها الزکاة ‌کذا فی العینی شرح الکنز»‌.(الهندية1/179)

ناگفته نماندکه اگر این شخص غیر از ١٥ مثقال طلا چیز دیگری از قبیل پول نقد و یا نقره می‌داشت‌، در این صورت قیمت معتبر می‌بود پس اگر قیمت مجموع طلا و پولهای نقد به دویست درهم می‌رسید بر آن زکات لازم بود.

و فـی النفقة الاسلامي و ادلته‌:

« و یضم عند الجمهور { غیر الشافعیة} احد النقد‌ین الی الآخر فی تکمیل النصاب فیضم الذهب الی الفضة و بالعکس بالقیمة فمن له مائة درهم و خمسة مثاقیل قیمتها مائة علیه زکاتها لان مقاصدهما و زکاتهما متفقة فـهما کنو عی الجنس الواحد»‌.(الفقه الاسلامي و ادلته:2/760)

والله اعلم بالصواب

زکات  دامهایی ‌که  در  خانه  تغذیه  می‌شوند

چهارشنبه یازدهم مهر ۱۴۰۳

سؤال:

حیواناتی که بیشتر وقتها در خانه تغدیه می‌شوند و گاه‌گاهی به مراتع نیز برای چریدن فرستاده می‌شوند، آیا بر آنها زکات لازم است یا نه‌؟


الجواب باسم ملهم الصواب
حیوانات مذکور چون بیشتر سال از خانه تغذیه می‌شوند لذا درآنها زکات لازم نیست البته اگر برای تجارت هستند پس در قیمت آنها زکات فرض است‌.

قال فی التنویر:
«‌هی المکتفیة بالرعی المباح فی اکثر العام‌ « (الدر المختار:2/16)
و فی الرد تحت قول الحصکفي‌:
«(‌سـائمة‌) فلو علفه فلا زکوة فیها الا اذا کانت للتجارة فلا یعتبر فیها العدد بل القیمة‌»‌.(رد المحتار:2/20، 17.احسن الفتاوي:4/286)

والله اعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه

نصاب زكات گوسفند

چهارشنبه یازدهم مهر ۱۴۰۳

سؤال لطفاً نصاب زكات گوسفند را مفصلاً بنويسيد.

الجواب باسم ملهم الصواب

نصاب وجوب زکات‌گوسفند «‌چهل گوسفند» است‌، وقتیکه به چهل تـا رسیدند یک ‌گوسفند یکساله واجب اسـت تا صد و بیست ( ١٢٠) همچنین یک گوسفند واجب می‌باشد از ١٢١ تا ٢٠٠ دو گوسفند و از ٢٠١ تا ٣٩٩سه‌گوسفند و در ٤٠٠ چهار گوسفند و در ٥٠٠ پنج‌ گوسفند و در ٦٠٠ شش‌ گوسفند واجب می‌باشد یعنی از ٤٠٠ به بعد بر هر صد تا گوسفند یک ‌گوسفند واجب است‌.

و فی التنویر:

« ‌نصاب الغنم ضأناً او معزاً اربعون و فیها شاة وفی مأة و احدی و عشرین شاتان و فی مأتین و واحدة ثلاث شیاه و فی اربعمأة اربع شیاه ثم فی‌کل مأة شاة و یوخذ فی زکاتها الثنی و هو ما تمت له سنة»‌ .

و قال ابن ‌عابدین‌‌:

« (قوله: (لا في أداء الواجب) لأنَّ النِّصابَ إذا كان ضأناً يؤخذ الواجب من الضَّأْن، ولو معزاً فمن المعز، ولو منهما فمن الغالب، ولو سواء فمن أيهما شاء. جوهرة: أي فيعطي أدنى الأعلى أو أَعْلَى الأَدْنى كما قدمناه في الباب السَّابق»‌.(احسن الفتاوي:4/282 مأخوذ از رد المختار:2/20)

والله اعلم بالصواب

ده آخر رمضان و اعتکاف

پنجشنبه نهم فروردین ۱۴۰۳

﴿ مسائل اعتکاف﴾

مسئله ۱: برای اعتکاف، سه امر ضروری است:
اول: اعتکاف در مسجدی که نماز را در آن به جماعت می خوانند.
دوم: نیت اعتکاف را داشتن. بنابرین بدون داشتن قصد و اراده، بودن در مسجد را اعتکاف نمی گویند. همچنین برای صحت نیت، مسلمان و عاقل بودن هم شرط است، لذا شرط اسلام و عقل نیز در ضمن شرط نیت شامل می باشد.
سوم: پاک بودن از جنابت و حیض و نفاس.

مسئله ۲: افضل‌ترین اعتکاف:
(*) اعتکاف در مسجدُ‌الحرام یعنی مسجدی است که کعبۀ شریف در آن است.
(*) سپس در مسجد نبوی.
(*) سپس در مسجد بیت المقدس.
(*) سپس در مسجد جامعی که نمازهای پنجگانه در آن به جماعت خوانده می شود.
(*) اگر نمازهای پنجگانه در آن به جماعت اداء نمی شود در این صورت اعتکاف در مسجد محلّه افضل است.
(*) سپس در آن مسجدی که تعداد جماعت گذاران آن بیشتر باشد.

مسئله ۳: اعتکاف بر سه نوع است:
(۱) واجب.
(۲) سنّت موکّده.
(۳) مستحب.

اعتکاف واجب:
«اعتکاف واجب» آنست که شخص، اعتکاف کردن را نذر بگیرد، چه بدون شرط چیزی نذر بگیرد یا با شرط چیزی.
نذر بدون شرط {نذر غیر معلَّق} اینست که کسی مثلاً بگوید؛ من اعتکاف را نذر کردم.
و نذر با شرط چیزی {نذر معلَّق} اینست که کسی مثلاً بگوید؛ اگر فلان کارم شد اعتکاف می کنم.

اعتکاف سنّت موکّده:
«اعتکاف سنّت موکّده» اعتکاف عَشَره{ده روز}آخری ماه مبارک رمضان است، زیرا اعتکاف این ده روز به التزام از نبی کریم صلی الله علیه وسلم در احادیث صحیح منقول است. این سنت موکّده با ادای چند نفر از عهدۀ سایر اهل محله ساقط می شود.

اعتکاف مستحب:
«اعتکاف مستحب» اعتکاف روزهای دیگر غیر از ده روز آخر ماه رمضان است، چه در اوایل ماه رمضان باشد و چه در اواسط ماه رمضان و یا در ماه‌های دیگر

آیا حج نفل افضل است یا دادن صدقه؟

سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲

#حج نفل
آیا حج نفل افضل است یا دادن صدقه؟
الجواب بسم ملهم الصواب
حج نفل افضل می‌باشد؛ زیرا در حج نفلی هم مال خرج می شود و هم بدن در مشقت می‌افتد ولی در صدقه فقط مال خرج می‌شود.
الدلائل:
في المصنف، لابن أبی شیبة:
حدثنا يزيد بن هارون قال: أخبرنا همام، عن قتادة، عن محمد بن عَبَّادة: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «النَّفقةُ في الحج كالنَّفقةِ في سبيل الله: الدرهم بسبع مئة».([1] (http://hamadie.ir/fiqh/?p=3542#_ftn1))
ـ وفي الدر:
بناء الرباط أفضل من حج النفل. واختلف في الصدقة، ورجّح في البزازیة أفضلیة الحج لمشقة في المال والبدن جمیعاً.([2] (http://hamadie.ir/fiqh/?p=3542#_ftn2))
ـ وفي الرد:
قوله: (ورجح في «البزازية» أفضلية الحج) حيث قال: الصدقة أفضل من الحج تطوعا، كذا روي عن الإمام، لكنه لما حج وعرف المشقة أفتى بأن الحج أفضل.([3] (http://hamadie.ir/fiqh/?p=3542#_ftn3))
([1]) المصنف لإبن أبي شیبة/ج8/ص30-31/کتاب المناسک/ماقالو في ثواب الحج/الرقم12803/مؤسسة علوم القرآن.
([2]) الدّر المختار/ج4/ص41/کتاب الحج/الباب السادس باب الهدی/دار إحیاء التراث العربي/الطبعة الأولی.
([3]) ردّ المحتار/ج4/ص41/کتاب الحج/مطلب: تفضیل الحج علی الصدقة/دار إحیاء التراث العربي/الطبعة الأولی.
و الله اعلم بالصّواب

وصیت و هدیه دادن به وارث چه حکمی دارد؟

دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲

چه مي‌فرمايند علماي دين در مسئله ذيل‌:

بنده چونكه پدر و مادرم را به نحو احسن خدمت كرده‌ام و تنها فرزند ذكور خانواده هستم بنابر اين پدرم يك قطعه زميني به بنده وصيت ‌كرده و بخشش نموده است .كپي وصيت نامه پيوست مي‌باشد.

لطفاً نظر شرعي مسئله بالا را براي بنده بنويسيد تا در آينده دچار مشكل با ورثه‌ام نباشم‌. لازم بيادآوري است پدرم چند سال قبل فوت كرده است‌.

الجواب باسم ملهم الصواب

💠در مورد استفتاء بالا عرض مي‌شود كه پدر مقداري زمين را به فرزندش هبه كرده است ياوصيت‌.

🔷در صورت هبه بودن اگر در حيات خويش آنرا جدا نموده و در ملك فرزند خود قرار داده است و فرزند در آن تصرف كرده در اين صورت فرزندش مالك آن قرار مي‌‎گيرد.

اما اگر در حيات خويش جدا نكرده و تسليم پسرش ننمود هبه مذكور شرعاً درست نمي‌باشد زيرا يكي از شرائط تكميل هبه‌، قبض موهوب له است‌كه در اين جا يافته نمي‌شود.

و في الدر المختار:

«‌و شرائط صحتها (‌اي صحة الهبة‌)في الموهوب أن يكون مقبوضاً غير مشاع مميزاً غيرمشغول‌....و تتم بالقبض الكامل في محوز مفرغ مقسوم و مشاع لا يبقي منتفعاً به بعد أن يقسم‌كبيت و حمام صغيرين لا فيما يقسم‌...و فان قسمه و سلمه صح لزوال المانع‌»‌.

و في الرد:

«‌(‌قوله: بالقبض‌) فيشترط القبض قبل الموت‌»‌.( رد المحتار:4/570، 567)

🔻در صورت وصيت بودن نيز درست نمي‌باشد زيرا براي وارث وصيت شر‌عاً درست نيست‌.

و في الرد:

«‌و روي في السنن مسنداً الي أبي امامةرضي الله عنه قال‌: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول‌: ان الله اعطي‌كل ذي حقٍ حقه فلا وصية لوارث‌»‌. اخرجه الترمذي و ابن ماجة و قال الترمذي حسن‌.(رد المحتار:4/570، 567)

و الله اعلم بالصواب

*سوال;*  زید در بانک پول گذاشته بود بعد از مدتی برآن بهره آمد

دوشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۲

*سوال;* زید در بانک پول گذاشته بود بعد از مدتی برآن بهره آمد، حکم شرعی را در این مورد تحریر بفرمائید؟ آیا این بهره را در بانک بگذارد یا آن را گرفته و صدقه کند؟

*الجواب باسمه حامدا مصلیا*
⬇️ ⬇️

زید نخست این حساب را مسدود نموده و توبه کند سپس مبلغ را از بانک (به نیت پاک کردن اموال از مال بهره) تحویل گرفته و بدون نیت ثواب به فقیری بدهد.