مدرسه دینی دارالقرآن والسنة روستای فرزنه

قالَ الامامُ الشافعیُ : العِلمُ لا یُعطیکَ بَعضَه حتّی تُعطِیَهُ کُلَّکَ

یهودیان وصلیبیان معنای حقیقی (واعدوا لهم ماستطعتم من قوه)را فهمیده اند.

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴

(و اعدّوا لهم ماستطعتم من قوّة)
يكي از تبصره كنندگان عرب نوشته است:
بعد از عربستان سعودی،قطر دومین کشور خلیجی میباشد که بودجهء بلند برای امور نظامی تخصیص می دهد.
ارتش قطر یک دستگاه کامل پدافند هوایی دارد و همچنان جنگنده های جدید دارد.
در رأس این دستگاه های دفاع هوایی جدیدترین نسخه دستگاه پاتریوت ۳-pac ساخت امریکا و دستگاه 2-NASAMS ساخت ناروی و دستگاه Rapier ساخت انگلیس و دستگاه Roland ساخت مشترک فرانسه والمان میباشد.
قطر همچنان دارای یک شبکهء پیش رفته رادارها می باشد که ستون فقرات دفاع هوایی و استخباراتی این کشور را تشکیل می دهد.
شبکه رادار AN/5-Block 132-FPS قلب شبکهء رادار قطر را تشکیل می‌دهد که این منظومه جدیدترین از نوع خود در منطقه بوده وهزینهء آن ۱.یک ملیارد دولار برآورد شده است،این رادار برای قطر این توانایی را می دهد که هر گونه پرتاب موشکی بسوی خود ویا هرگونه فعالیت هوایی بر حریم خودرا حتی دور از حریم قطر، ترصد ونظارت کند.
اما در بخش نیروی هوایی، قطر از پیش رفته ترین دولت های عرب محسوب میشود،مثلا قطر ۳۶ جت جنگی رافائل ساخت فرانسه را دارد.
و۲۴ جت جنگی یوروفایتر تایفون دارد.
و۳۷ جت جنگی اف ۱۵ دارد،بر علاوه اینکه جت های جنگی میراج ۲۰۰۰ نیز دارد.
سؤال اینجاست که با داشتن چنین سامانهٔ هوایی پیش رفته چطور قطر از کشف و خنثی سازی چنین حمله هوایی اسراییل عاجز می ماند؟
دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول اینکه ارتش قطر مانند سائر ارتش های عرب از آمادگی و مهارت نظامی و چست و چابکی لازم و سرعت عمل برخوردار نیست و این همه ابزار نظامی فقط برای نمایش و انبار خریداری میشود.
احتمال دوم اینکه افسرانی که باید چنین وظائف را انجام دهند خریداری و یا تهدید به ترور و خطف از سوی امریکا شده باشند ویا هم خود دولت قطر در موضوع دست داشته باشد.
...
اضافهء لازم در ذیل این تبصره :
همین احتمال که ارتش قطر مانند همه ارتش های عرب وبلکه همه ارتش های ممالک مسلمان به تنبلی و ناکاری خو کرده اند وآمادگی لازم ندارند وحتی طرز استفادهء درست از سلاح های را که از خون ملت های خود خریداری می‌کنند نمی دانند، احتمال نزدیک به یقین است.
مگر این نیست که در تمام امور خورد وریزه نظامی کشورهای مسلمان مشاورین نظامی آمریکایی و غربی و یا روسی یا چینائی وجود دارد؟
مگر همین روسیه ایرانی را که صدها پهباد در جنگ اوکراین برای روسیه تحفه داد در اثنای تجاوز اسرائیل بر ایران تنها نگذاشت؟در حالیکه بیشترین تسلیحات ایران روسی میباشد.
متاسفانه بزرگترین آرزوي جنرال های ارتش های مسلمان ترفیع به درجهء مارشالی و آویختن رتبه های نظامی بر شانه و جمع پول و ساخت قصر است. مخصوصا افسران ومقامات دولت های خلیج سال را در انتظار تعطیلات تابستانی و رفتن به ممالک غربی و امریکا سپری میکنند.
افزون بر اینکه ارتش های ممالک مسلمان ومخصوصا عرب از اعتقاد اسلامی دور رفته اند، برای آنان‌ تاریخ با عظمت و اتحاد امت اموزانیده نمیشود،فقط آنچه برای آنان‌ اموزانیده میشود بیعت برای حاکمی است که مادام العمر حکمرانی می کند وکاری جز هیچ نکند.و خدمتش به دین فقط ساختن یگ مسجد بزرگ باشد،مانند مسجد بزرگ حسن ثانی و مسجد بزرگ شیخ زاید و مسجد بزرگ سیسی و غیر ذالک. در حالیکه همین ارتش اسرائیل سربازان خود را با عقیده دینی وتاریخی خود پرورش می دهد و انان را مطیع یک حاکم خاص یهودی نمی سازد بلکه انان را چنان تربیت می کند که هر سرباز اسرائیلی خود را مساوی با صدر اعظم ورئیس حکومت خود میشمارد و خود را در خدمت تک تک مردم خود می شمارد. این یهودیان وصلیبیان معنای حقیقی (واعدوا لهم ماستطعتم من قوه)را فهمیده اند.
ما مسلمانان معنای آیت (واعدوا لهم) را چنان فهمیده ایم که هر قوم آمادگی برای حذف قوم دیگر داشته باشد وهر مذهب مذهب دیگر را تحقیر کند.
لازم است ارتش‌ها و ملت ها معنای (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه)را بدانند.
این إعداد فقط با أعداد نمی شود بلکه همه جوانب فکر وتدبیر و تعلیم را شامل میشود.
برای من جالب بود وقتی وزیر خارجهء قطر پیام دولت خود در قبال حمله امروز بر دوحه را که گفته میشود با پانزده جت صورت گرفته است می خواند طوری بی شیمه وبا لکنت می خواند که میشد حدس زد خودش باور به آنچه که "حق رد"می گوید، ندارد.
مبصرین می گویند این جت های اسرائیلی باید از قسمتی از اراضی عربستان گذشته باشند ،وقتی جت های اسرائیلی هر روز تا یمن برسند ویمن را بمباردمان کنند و حتی کابینهء وزیران یمن را شهید سازند و دولت های عربیی خلیج بشمول عربستان که بزرگترین کشور عربی در منطقهء خلیج فارس است حملات هوایی بر یمن را فقط به تماشا بنشیند و آنرا تهدید بر امنیت خود تلقی نکند دیگر چه توقعی می ماند؟.
حقیقت تلخ این است که کشورهای مسلمان کنترل حریم هوایی خود را کاملاً از دست داده اند.
#دکتر_محمدالله_صخره

پاسخ مشاور اردوغان به تهدید یک اسرائیلی

چهارشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۴

پس از تهدیدها علیه ترکیه و ادعای اینکه هدف دوم خواهد بود، اوکتای سارال، مشاور رئیس جمهور ترکیه، در پاسخ گفت:

ای سگ اسرائیل صهیونیستی، واضح است که شما ترکیه یا ملت ترکیه را نمی‌شناسید! این دور از ذهن نیست و باید آن را درک کنید! به زودی جهان پس از محو شدن شما از نقشه، صلح را خواهد یافت. و اگر بپرسید: "چه کسی این کار را خواهد کرد؟" پاسخ همان طرفی است که فردا قصد حمله به شما را دارد!!!!!

رانش زمین مرگبار در سودان؛ روستای تاراسین به‌طور کامل نابود شد

چهارشنبه دوازدهم شهریور ۱۴۰۴

در روز سه‌شنبه، ۲ سپتامبر ۲۰۲۵، دولت انتقالی سودان برای کمک‌های بین‌المللی درخواست رسمی صادر کرد؛ این اقدام پس از آن صورت گرفت که یک رانش عظیم زمین در روستای تاراسین واقع در کوهستان‌های مرکزی جبل مرّاه، این روستای دورافتاده را به‌طور کامل «از سطح زمین محو» کرد.

به گفته منابع محلی و گزارش خبرگزاری Associated Press، این حادثه در ساعات اولیه‌ی جمعه، ۳۱ اوت ۲۰۲۵ رخ داد. شدت رانش به حدی بوده که هیچ ساختمان یا سازه‌ای در روستا باقی نمانده و تنها یک نفر از ساکنان به‌طور معجزه‌آسا از زیر آوار زنده بیرون آمده است. بر اساس اعلام گروه جنبش آزادی‌بخش سودان – ارتش (SLM/A)، بیش از ۱٬۰۰۰ نفر در این فاجعه جان خود را از دست داده‌اند.

در بیانیه‌ای که عبدالواحد محمد النور، رهبر SLM/A منتشر کرده، آمده است:

«کل روستای تاراسین در زیر خاک ناپدید شده است. این یک فاجعه انسانی کامل است و تنها یک نفر زنده مانده.»

اگرچه منابع محلی رقم کشته‌شدگان را بیش از هزار نفر اعلام کرده‌اند، اما دفتر هماهنگ‌کننده امور بشردوستانه سازمان ملل (OCHA) و برخی رسانه‌های جهانی از جمله واشنگتن‌پست نسبت به این رقم ابراز تردید کرده و اعلام کرده‌اند که تلفات ممکن است ده‌ها تا صدها نفر باشد. دلیل اختلاف در آمار، نبود دسترسی میدانی به منطقه و عدم امکان ارزیابی دقیق تا لحظه تنظیم این گزارش عنوان شده است.

منطقه‌ی جبل مرّاه که روستای تاراسین در آن واقع شده، یکی از مناطق صعب‌العبور، جنگ‌زده و فاقد زیرساخت جاده‌ای است. نیروهای امدادی تنها می‌توانند با پای پیاده یا از طریق حیوانات باربر به محل برسند. همچنین حضور گروه‌های مسلح در منطقه، امدادرسانی را به‌شدت کند کرده است.

دولت سودان، رهبران محلی و گروه‌های بشردوست منطقه، از سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل، صلیب سرخ، و نهادهای خیریه جهانی درخواست کرده‌اند تا با ارسال فوری نیرو، تجهیزات و کمک‌های انسان‌دوستانه وارد عمل شوند. بر اساس اعلام نهادهای محلی، بیم آن می‌رود که در صورت تأخیر در امدادرسانی، اجساد قربانیان زیر گل و لای باقی بمانند و خطر شیوع بیماری‌های واگیر افزایش یابد.

حمله به کشتی «مادلین» جنایت دریایی و ادامه نسل‌کشی در غزه است

دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴

در پی یورش نظامی ارتش رژیم صهیونیستی به کشتی امدادی «مادلین» در آب‌های بین‌المللی، مرکز حقوق بشر «حمایت» با صدور بیانیه‌ای این اقدام را «جنایت دزدی دریایی» و نقض آشکار حقوق بین‌الملل توصیف کرد. به گفته این نهاد حقوقی، این حمله بخشی از سیاست سیستماتیک نسل‌کشی و گرسنگی دادن به ساکنان نوار غزه است.

کشتی «مادلین» بامداد دوشنبه ۹ ژوئن ۲۰۲۵ در حالی هدف حمله قرار گرفت که در مسیر رسیدن به نوار غزه، حامل ۱۲ فعال صلح‌طلب و محموله‌ای نمادین از کمک‌های انسانی بود. به روایت مرکز حمایت، نیروهای دریایی و پهپادهای اسرائیلی ابتدا کشتی را محاصره و ارتباطات آن را مختل کرده، سپس با استفاده از مواد ناشناخته و یورش مسلحانه، تمام سرنشینان را به‌طور خودسرانه بازداشت کرده‌اند.

در این بیانیه آمده است که این اقدام، تنها بخشی از جنایات گسترده‌ای است که رژیم صهیونیستی طی ماه‌های اخیر علیه بیش از دو میلیون فلسطینی در نوار غزه مرتکب شده؛ جنایاتی که شامل تخریب زنجیره‌های تأمین، ممانعت از ورود کمک‌های بشردوستانه و هدف قرار دادن عملیات امدادی است.

مرکز حمایت با اشاره به نقض آشکار کنوانسیون‌های بین‌المللی به‌ویژه کنوانسیون حقوق دریاها و معاهدات ژنو، خواستار اقدامات فوری از سوی جامعه جهانی شد و پنج مطالبه مشخص را مطرح کرد:

🔹آزادی فوری تمامی بازداشت‌شدگان کشتی مادلین و تضمین سلامت آنان

🔹آغاز تحقیقات بین‌المللی درباره این حمله به‌عنوان جنایت مشمول صلاحیت دیوان کیفری بین‌المللی

🔹ایجاد گذرگاه‌های امن انسانی به نوار غزه

🔹اعمال تحریم‌های سیاسی و نظامی علیه رژیم صهیونیستی

🔹پایان دادن به سکوت جامعه جهانی که به معنای همدستی با جنایتکاران است

در پایان بیانیه تأکید شده که اقداماتی چون سفر کشتی مادلین، بازتاب صدای وجدان زنده بشری در برابر محاصره غزه است و نباید با سرکوب و بازداشت پاسخ داده شود.

مالت کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسد

دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴

«رابرت آبیلا» نخست وزیر مالت اعلام کرد که این کشور ماه ژوئن آینده کشور فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت.

وی افزود: این تصمیم پس از کنفرانس روز 20 ژوئن رسما به مرحله اجرا درخواهد آمد.

💠اردوغان: اسرائیل باید ۱۰۰ میلیارد غرامت بدهد.

دوشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۳

رئیس‌جمهور ترکیه:

احدی نمی‌تواند نکبت دوم را به ملت فلسطین تحمیل کند. ابتدا باید از (رژیم) اسرائیل خسارت تخریب‌هایی که به بار آورده، گرفته شود و با آن روند بازسازی در غزه آغاز شود. خانه‌ها، زمین‌ها و محل کارهای غصب شده توسط تل آویو و شهرک‌نشینان سرکش باید به صاحبان واقعی آن، یعنی فلسطینیان بازگردانده شود.

هزینه ویرانی نوار غزه ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. مسبب این هزینه سنگین (رژیم) اسرائیل و نتانیاهو است.

سفر 600 میلیاردی ترامپ!

جمعه پنجم بهمن ۱۴۰۳

دیروز محمد بن سلمان ولیعهد عربستان و حاکم فعلی این کشور با دونالد ترامپ تماس گرفت و شروع به کار مجدد او در مقام ریاست جمهوری را تبریک گفت. بن‌سلمان اولین حاکم در منطقه است که پس از تحلیف ترامپ تلفنی با او صبحت کرده است.

منابع خبری گفته‌اند که دو طرف در این گفتگو صلح و ثبات در منطقه و روابط و شراکت راهبردی دو جانبه را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند؛ اما نکته کانونی این گفتگو وعده بن‌سلمان برای سرمایه‌گذاری 600 میلیارد دلاری در آمریکا طی چهار سال آینده است که البته تاکید کرده که این رقم ممکن است افزایش یابد.

فکر نمی‌کنم در تاریخ اتفاق افتاده باشد که رهبر یک کشور در تماسی تلفنی وعده این رقم سرمایه‌گذاری کلان را در کشوری دیگر داده باشد. رقم خیلی بزرگی است و تقریبا معادل چهار یا پنج سال بودجه ایران است.

دو روز پیش ترامپ در جریان امضای فرمان‌های اجرایی خود در پاسخ به سوالی درباره اولین مقصد سفر خارجی خود گفت که عربستان اگر این بار هم 450 یا 500 میلیارد دلار کالای آمریکا بخرد، ممکن است در دور دوم ریاست جمهوری‌اش نیز مقصد نخست او باشد. همین خود باز تاکیدی بر این مدعاست که ترامپ همه چیز را پول می‌بیند که موتور محرکه سیاست‌هایش است.

دو روز پیش نیز دونالد ترامپ از سرمایه‌گذاری 500 میلیارد دلاری سافت بانک، غول سرمایه‌گذاری دنیا (که عربستان هم از سهامداران مهم آن است) با همکاری اوپن‌ای‌آی و اوراکل در حوزه زیرساخت هوش مصنوعی آمریکا خبر داد که آن را «بزرگ‌ترین پروژه زیرساخت هوش مصنوعی در تاریخ» دانست.

به این لیست می‌توان سرمایه‌گذاری 144 میلیارد دلاری ریاض در اوراق بهادار آمریکا، و سرمايه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی از جمله امپراتوری املاک خود ترامپ در عربستان و قراردادهای مشترک را افزود.

این سرمایه‌گذاری‌های کلان و تاریخی روابط آمریکا و عربستان را از چهارچوبی غالبا امنیتی و سیاسی از 8 دهه گذشته وارد سطحی عمیق‌تر و بالاتر یعنی شراکت و اتحاد راهبردی می‌کند. هنوز روشن نیست که سرمایه‌گذاری 600 میلیاردی بن‌سلمان در امریکا چه نوع آورده امنیتی و ژئوپلیتیکی برای عربستان در خاورمیانه به همراه دارد؛ اما همین بهای سفر ترامپ به عربستان و به عبارتی دیگر این حجم سرمایه‌گذاری در اقتصاد آمریکا در صورت تحقق ضریب نفوذ ریاض و لابی آن را در این کشور در سال‌های ما بعد ترامپ هم به شکل قابل توجهی افزایش می‌دهد.

در کل می‌توان حدس زد که این کشور رفته رفته در حال تبدیل شدن به دروازه سیاست خارومیانه‌ای آمریکاست و اگر نتانیاهو در دور اول ریاست جمهوری ترامپ نقش موثری در جهت‌دهی به سیاست خاورمیانه‌ای او داشت، احتمالا در دور دوم بن‌سلمان این نقش را بازی می‌کند.

ترامپ به دنبال بنای «امپراتوری آمریکا» و به گفته خود او احیای «مجد و عظمت» آن است و می‌خواهد این هدف را از دریچه اقتصاد محقق کند، نه لشکرکشی و راه‌اندازی جنگ در گوشه و کنار جهان. در این راستا هم وعده اصلاحات اقتصادی بی‌سابقه و رشد پایدار سالیانه سه درصدی را داده است؛ اما پیشران و ضامن تحقق این اصلاحات و رشد هم جذب پول و سرمایه‌گذاری‌های کلان خارجی به ویژه از شیخ‌نشین‌های پولدار خلیج فارس و جنگ تجاری با اروپا و چین می‌داند؛ هدف هم تضعیف تدریجی این دو قطب دیگر اقتصاد جهان است.

البته محصول ائتلاف غول‌های مالی و پولداران در داخل و خارج امریکا با ترامپ در کنار خوی نهادگریزی و بین‌الملل‌گریزی او فربه‌تر شدن بیشتر ترامپیسم، لاغرتر شدن لیبرال دموکراسی در خود آمریکا و نوعی «دیکتاتوری اقتصادی» در سیاست بین‌الملل است که می‌رود نظم نوین را -چه در جهان و چه در خاورمیانه- در آینده پیش‌رو صورت‌بندی کند؛ تا جایی که صدها ثروتمند عموما لیبرال‌مسلک در نامه‌ای به اجلاس داووس نسبت به طغیان ثروت علیه دموکراسی هشدار داده‌اند.

صف میلیاردرهای غول‌های فناوری درمراسم تحلیف بازرگان ترامپ، حضور مستقیم ایلان ماسک به عنوان ثروتمندترین فرد جهان در قدرت، اتحاد اقتصادی با شاهزادگان ثروتمند عرب و غول‌های جهانی و تغییر تدریجی رفتار کمپانی‌های بزرگ آمریکا در هفته‌های اخیر متناسب با سیاست‌های ترامپ انعکاسی از این واقعیت است که یک جابجایی در مولفه‌های جهت‌دهنده به سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا در حال رخ دادن است.
#صابر_گل_عنبری

غزه و اسرائیل و دو تصویر متفاوت!

یکشنبه سی ام دی ۱۴۰۳

صبح امروز قبل آتش‌بس در باریکه غزه آغاز شد و جنگ ویرانگر 15 ماهه در این منطقه متوقف شد.
لحظه توقف این جنگ نه فقط برای مردم غزه بلکه برای منطقه و جهان نیز مسرت‌بخش است و دستکم برای مدتی و لو چند ماه یا چند سال صحنه‌های نسل‌کشی و قتل عام آنلاین کودکان و زنان از صفحات شبکه‌های تلویزیونی کنار می‌رود.

بازگشت آرامش به غزه کلید بازگشت آرامش به منطقه است و متعاقب آن هم حملات حوثی‌های یمن به اسرائیل نیز متوقف می‌شود و آب‌های دریای سرخ و باب المندب هم «فعلا» آرام می‌گیرند.

به طور حتم مواردی از نقض آتش‌بس در سطحی محدود رخ می‌دهد و به احتمال زیاد هم بعد از مرحله نخست آن مرحله دوم شروع خواهد شد؛ هر چند ممکن است که مذاکرات آتی ظرف دو هفته آینده درباره این مرحله با دشواری‌ها و مشکلاتی و حتی تا سر حد انفجار مواجه شود. در کل چنان که قبلا هم در یادداشتی گفته شد، جنگ بعد از سه مرحله آتش‌بس به دو دلیل بعید است از سرگرفته شود؛ نخست مخالفت دونالد ترامپ و دیگری این که بازگشت اسرائیل به جنگ در واقع به معنای افتادن دوباره در «چرخه فرسایشی» و «بن‌بستی راهبردی» است.

پیام دیشب دونالد ترامپ در تایید مدعای پیشگفته روشن بود. وی به شبکه «ان بی سی» گفت که «معنای احترام به ما پایداری آتش‌بس است و عکس آن یعنی جهنمی که برپا خواهد شد.» این سخنان او در حالی است که برخی منابع اسرائیلی از وعده نتانیاهو به شرکای اولتراراست خود مبنی بر بازگشت به جنگ در آینده خبر داده بودند.

قبل از توافق آتش‌بس نیز دو بار ترامپ این «تهدید جهنمی» خود را تکرار کرد و همان زمان هم بیان شد که مقصود او نتانیاهو است؛ به این علت که ترامپ این آتش‌بس را برای آغاز سیاست خاورمیانه‌ای خود ضروری می‌داند، اما ابزار فشاری بر حماس برای به تسلیم واداشتن آن نداشت؛ ولی در مقابل بر نتانیاهو فشار آورد و احیانا جنبه رسانه‌ای هم به آن داد‌. این مواجهه واقع‌بینانه ترامپ با جنگ غزه مولود این باور بود که اهداف جنگ پس از 15 ماه دیگر قابل تحقق نیست. حالا هم تهدید جهنمی جدید ترامپ بعد از توافق می‌تواند ضامن عدم از سرگیری جنگ شود.

ناگفته هم نماند که اقتضای شخصیت خودشیفته ترامپ کار با رهبران «قوی و مقتدر» است؛ اما به نظر می‌رسد که بی‌بی از نظر او دیگر چنین خصوصیتی ندارد و دستکم این که آینده‌‎ای سیاسی برای او در اسرائیل نمی‌بیند که خود را در گیر و دار کار با او ببیند. از این منظر می‌توان گفت که همین رویکرد ترامپ در صورت استمرار بعید نیست که پایان عمر سیاسی نتانیاهو و دولت راستگرایان تندرو را نزدیک‌تر کند.

این که ترامپ «بهترین» رئیس جمهور آمریکا برای اسرائیل باشد، لزوما به این معنا نیست که برای نتانیاهو نیز چنین باشد. این موضوع را در آینده بیشتر می‌توان شکافت.

در این میان، دیروز نتانیاهو پس از چند روز از اعلان توافق آتش‌بس، سکوت خود را شكست و سخنرانی کرد که«ضعیف‌‌ترین» سخنرانی او از آغاز جنگ غزه تاکنون بود و برونداد بدترین روزهای بی‌بی است که با پذیرش توافق آتش‌بس شروع شده است. اجماع اسرائیلی مبنی بر شکست جنگ غزه در تحقق اهدافش روزهای پرفشار و پردردسری برای او رقم خواهد زد. چه بسا گریه دیروز برخی وزرای اسرائیلی پس از تصویب توافق آتش‌بس تصویری سوررئال در اسرائیل درباره پایان جنگی است که غزه را با خاک یکسان کرد؛ با این حال طرف قوی معادله احساس شکست می‌کند و طرف مقابل با وجود این حجم تاریخی ویرانی احساس پیروزی می‌کند.

در این باره هم آنچه فشار روانی توافق را بر نتانیاهو مضاعف کرده است این که اسرائیل هنوز نمی‌داند که چه تعداد از 33 گروگانی که قرار است در مرحله اول آزاد شوند، زنده و چه تعدادی مرده هستند.

به احتمال زیاد از امروز هم فشار افکار عمومی، مخالفان و شرکای او با انتشار تصاویر جشن ساکنان نوار غزه و بازگشت نیروهای پلیس حماس به خیابان‌های غزه مضاعف شود. تحلیلگران اسرائیلی از جمله امیحای استاین این بازگشت را به معنای تداوم حکمرانی حماس و شکست ایجاد جایگزینی برای آن دانسته و نوعم امیر تحلیل‌گر اسرائیلی هم این پرسش را مطرح کرد که پس از 15 ماه جنگ چرا باید جیپ‌های نظامی حماس همچنان در خیابان‌های غزه بچرخند؟

البته این حکمرانی هم در سایه پیامدهای انسانی و اقتصادی سنگین جنگ از جمله ویرانی بی‌سابقه باریکه غزه و مانع‌تراشی‌ها برای بازسازی آن با چالش‌های بزرگی مواجه خواهد بود.

گفته می‌شود که قطر و کشورهای دیگری برای بازسازی غزه وعده داده‌اند، اما در سایه تداوم حکمرانی حماس در این منطقه
احتمالا، اسرائیل در آینده به اهرم‌های فشار دیگری به ویژه تشدید محاصره اقتصادی برای جلوگیری از بازسازی غزه روی آورد.

حالا باید دید که کمیته مشترک میان فتح و حماس برای اداره نوار غزه تشکیل می‌شود یا خیر و حماس به تنهایی به مواجهه با این معضل خواهد رفت.

سه پیامد سیاسی مهم حادثەی هفت اکتبر

دوشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۳

عملیات طوفان اقصی که یک سال قبل توسط یک رهبر سرسخت و منزوی محلی در باریکەی کوچک و محاصرە شدە انجام شد، به سرعت پیامدهای منطقه ای و جهانی یافت.
فارغ از ارزیابی تاثیرات ژئوپولتیک و راهبردی این عملیات که هنوز ادامه دارد و احتمالا با حملەی قریب الوقوع به ایران وارد فازی تازه می شود، می توان از سه پیامد مهم سیاسی و معنوی در سطح بین المللی سخن گفت.

✅نخست: با تبدیل شدن جنگ اسرائیل علیه غزه و اخیرا لبنان به فاجعەی انسانی و در موارد متعدد نسل کشی، وجدان جهانی تکانی بزرگ خورد.
دفاع تمام عیار آمریکا از اسرائیل و تامین بدون وقفەی احتیاجات نظامی آن در بحبوحەی یک کارزار آشکار نسل کشی، پرسش های پیشین دربارەی عادلانه بودن نظام جهانی و وجود استانداردهای دوگانه را برجسته کرد.
به جرات می توان گفت که در هشتاد سالی که از پایان جنگ دوم جهانی می گذرد، چیزی به اندازەی جنگ غزه، نظم جهانی پس از جنگ را مخدوش نکرده است؛
نظم مبتنی بر اصول نورنبرگ که به دقت مقولەی جنایت جنگی را کلاسه بندی کرده و نظام عمدتا غربی حاکم بر جهان بر شانه های آن استوار است.
ماهیت آپارتایدی این نظام در پرتو برخورد دوگانەی آمریکا برملا شد و وجوه ریاکارانه و دروغین آن آشکار گردید.
برندەی اصلی این چالش چین و روسیه هستند که خواهان تجدید نظر در نظام جهانی و رهایی از جبر استاتداردهایی چون دمکراسی و حقوق بشر می باشند.
بازندەی اصلی هم ایالات متحده است که با کاهش روزافزون قدرت نرم خود مواجه شده است.
در حقیقت معافیت اسرائیل از مجازات می تواند به یک اپیدمی در سراسر جهان بینجامد.
همچنین شکاف میان جنوب و شمال جهانی را افزایش دهد.
با فرسایش فزایندەی نظم موجود که به علت دروغین و ریاکارانه بودن آسیب دیده، احتمالا در دهه های آتی بحران ها و خلا های بیش تری پدید آید.

✅دوم: پیامد دوم این بحران عمدتا روی خاورمیانه است.
پس از آنکه هرج و مرج ناشی از اشغال عراق و تحولات بهار عربی، منطقه را در امتداد خطوط فرقه ای و بالاخص شکاف شیعه و سنی تقسیم کرد، تهاجم همزمان اسرائیل علیه فلسطین و لبنان به مثابەی یک نقطه عطف است.
حذف تقریبا تمام رهبران درجه یک حماس و حزب الله در یک سنگر و کشتار هم زمان شیعیان و سنی ها توسط اسرائیل، به نوعی ورق افکار عمومی را برگردانده است.
آنچه که در جنگ های داخلی عراق، سوریه و یمن میان شیعه و سنی رخ داد در مقابل خشونت و ویران گری بی حد و حصر اسرائیل، نوعی میان پردەی گذرا به نظر می رسد.
می توان ادعا کرد ماشین جنگی اسرائیل و بربریت نمونه وار آن، افکار عمومی متفرق منطقه پس از بهار عربی را دگربار یکپارچه نمود.

✅سوم: کشتار غزه که با استانداردهای خود اسرائیل هم بی سابقه است، یک همدردی جهانی را با فلسطینیان برانگیخت.
دولت های غربی بیش تری دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت شناختند و نسل جوان کشورهای غربی به مدافعان جدید و پرشور آرمان فلسطین تبدیل شدند.
مضاف بر آن دولت های چپ گرا و منتقد وضع موجود نظیر روسیه و چین و آفریقای جنوبی و ... بیش از پیش به سیاست سنتی خود در این زمینه رجوع نمودند.
کشتار جمعی موصوف دوباره توجه جهان را به ریشەی اصلی مشکل یعنی تداوم اشغال گری اسرائیل جلب نمود.
امری که دهه ها اسرائیل با موفقیت آن را کم رنگ کرده بود. پیمان صلح ابراهیم که اساس آن صلح با دولت های عرب با نادیده گرفتن فلسطینیان است، قلەی موفقیت تل آویو در این زمینه بود.
اکنون عربستان سعودی مهم ترین کشور اسلامی و عربی می گوید بدون تشکیل کشور فلسطین، صلحی با اسرائیل در کار نخواهد بود.

بازی مذاکره و آتش‌بس!

شنبه هفتم مهر ۱۴۰۳

به نظر می‌رسد که مذاکرات آتش‌بس در لبنان نیز بی‌شباهت به مذاکرات آتش‌بس در غزه نیست. خود آمریکا یا میانجیگران دیگری طرحی را پیشنهاد و به دو طرف ارائه می‌کنند و وقتی دو طرف (اسرائیلی و لبنانی یا غزه‌ای) موافقت اولیه غیراعلامی خود را اعلام می‌کنند، پس از آن، طرف اسرائیلی طی موضعی اعلامی مخالفت خود را ابراز می‌دارد و خواسته و شرط جدیدی را مطرح می‌کند.

در مذاکرات بعدی نیز در کنار پیگیری تحقق شروط جدید، تلاش می‌کند امتیازات داده‌شدۀ خود در طرح یا مذاکره قبلی را پس بگیرد و در عین حال، امتیازاتی را که طرف مقابل پذیرفته بود که بدهد و به نوعی از آن‌ها کوتاه آمده است، مبنای کار برای گرفتن امتیازات بیشتر قرار دهد.

از این رو، طرح‌های پیشنهادی بعدی معمولا (و نه همیشه) بر مبنای مذاکره برای حل‌وفصل اختلافات درباره خواسته‌ها یا شروط جدید اسرائیل و تلاش برای اقناع طرف مقابل به پذیرش حداقل بخشی از آن‌هاست. به عنوان مثال، در آوریل و می گذشته اسرائیل پذیرفته بود که از محور نتساریم حدفاصل میان شمال و جنوب نوار غزه عقب‌نشینی کند، اما در مذاکرات بعدی این موافقت خود را پس گرفت و ماندن در این محور را به عنوان شرط جدیدی مطرح کرد و در پیشنهادهای بعدی نیز به عنوان مساله اختلافی جدید لحاظ شد.

باز اگر طرف مقابل در مذاکره در این باره به نوعی کوتاه بیاید و امتیازاتی بدهد، طرف اسرائیلی آن را نمی‌پذیرد؛ اما همان را دوباره مبنای گرفتن امتیازات بیشتر در مذاکرات و طرح‌های بعدی قرار می‌دهد.

در نتیجۀ عدم اعتراض جدی واشنگتن به این رفتار مذاکراتی اسرائیل و تداوم پل هوایی تسلیحاتی آمریکا، برخی ناظران شائبه تقسیم کار میان دو طرف را مطرح می‌کنند.

در مذاکرات آتش‌بس در لبنان در روز گذشته، درحالی‌که خود رسانه‌های نزدیک به نتانیاهو از توافق برای آتش‌بس موقت گفتند و تاکید کردند که طی ساعاتی به اجرا گذاشته می‌شود، دولت اسرائیل اعلام کرد که با این طرح مخالف است.

برخی منابع می‌گویند که مخالفت نتانیاهو پس از آن صورت گرفت که طرح آتش‌بس موقت مورد پذیرش اولیه و نه نهایی دو طرف (دولت اسرائیل و دولت لبنان) واقع شده بودند، اما گفته می‌شود که نخست‌وزیر اسرائیل بعد از آن، شرط عقب‌نشینی حزب‌الله به شمال رود لیتانی را مطرح کرده بود که با آن مخالفت شد.

این درحالی‌ست که این طرح به نفع اسرائیل بود و حل‌وفصل اختلافات را به مذاکرات در دوره آتش‌بس موکول می‌کرد؛ اما به نظر می‌‎رسد تل‌آویو معتقد است که اگر فشار بیشتری وارد کند، می‌تواند امتیازات بیشتری را به دست آورد. هم هاآرتص و هم برخی منابع آمریکایی اعلام کردند که نتانیاهو موافقت کرده بود. حتی کاخ سفید هم تاکید کرد که طرح آتش‌بس موقت با هماهنگی نتانیاهو مطرح شد. از این رو، به بهانه مخالفت برخی شرکا که از قبل از موافقت اولیه نیز از موضع آن‌ها آگاه بود، بازی را به هم زد.

مساله دیگر اینکه شواهد و تجاربی نشان می‌دهد که طرف اسرائیلی برخی اوقات از مذاکره و توافق به عنوان یک حربه برای تحقق هدف دیگری از طریق القای یک برآورد اشتباه به طرف مقابل استفاده می‌کند؛ به عنوان مثال، در ژانویه گذشته در همان روز ترور صالح العاروری معاون هنیه در بیروت از طریق میانجیگران از آمادگی خود برای توافق خبر داده و همچنین گفته بود که منتظر پاسخ حماس به پیشنهاد جدید آمریکاست که قرار بود در همان شب ترور ارسال شود. نتانیاهو قبل از ترور هنیه نیز قرار بود هیاتی را برای مذاکره غیرمستقیم با حماس اعزام کند.

در هر صورت، این بحران چه در غزه و چه در لبنان، بدون توافق و صرفا از طریق کاربست افسارگسیخته قدرت نظامی پایان نمی‌یابد؛ اما رسیدن به این توافق هم شکل‌گیری شرایط خاصی را می‌طلبد./ نگاهِ دیگر (کانال تلگرامی نویسنده)

به قلم :صابر گل عنبری

مخالفت سیاسی بهارستان با پاستور

شنبه هفتم مهر ۱۴۰۳

پنجم شهریورماه بود که رئیس‌جمهور با صدور حکمی عبدالکریم حسین‌زاده، نماینده اهل‌سنت نقده و اشنویه در مجلس دوازدهم را به سمت معاون خود در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور منصوب کرد. انتصابی که از همان ابتدا از سوی عده‌ای از نمایندگان با استقبال روبه‌رو شد و بسیاری از این‌جهت که رئیس‌جمهور به وعده خود مبنی بر استقاده از قومیت‌ها و اقلیت‌های مذهبی نیز عمل کرده از این اقدام بسیار مسرور شدند.

در همین راستا نیز دو هفته بعد حسین‌زاده رسما استعفای خود را به هیأت رئیسه مجلس فرستاد تا ضمن اعلام وصول، در دستور کار و مورد بررسی هیأت رئیسه قرار گیرد. پس از اعلام وصول طرح استعفای حسین‌زاده در مجلس، روز گذشته صحن علنی مجلس این موضوع را در دستور کار قرار داد که بر خلاف آنچه پیش از این از مجلس در خصوص موافقت با استعفای حسین‌زاده انتظار می‌رفت، نمایندگان روی خوشی به این استعفا نشان ندادند و مخالفت سفت و سختی با این استعفا کردند.

اما پرسش اینجاست که علت مخالفت با وی چه بوده است؟ روند حضور نمایندگان در دولت در دوره‌های گذشته نیز ادامه داشته و چیز جدیدی نیست. هرچند به نظر می‌رسد به طور قانونی اساسا نیازی به طرح استعفا در مجلس نبوده و همان‌طور که نمایندگانی از مجلس به وزارت رسیدند و خودکار از مجلس کنار رفتند، برای حسین‌زاده نیز در مقام معاونت رئیس‌جمهور همین رویه تکرار شود.

نیازی به استعفا یا پذیرش مجلس نبود
یک نماینده ادوار مجلس در خصوص طرح استعفای عبدالکریم حسین‌زاده، نماینده نقده و اشنویه و مخالفت مجلس اظهار داشت: ما در مجلس سه روش برای استعفا داریم. یک روش ماده ۸۶ آیین‌نامه داخلی مجلس است که در ماده ۸۶ آیین‌نامه داخلی مجلس می‌گوید هر نماینده‌ای ۱۰۰ ساعت متوالی یا ۲۵۰ ساعت غیرمتوالی از اوقات رسمی جلسات مجلس و کمیسیون در طول یک سال غیبت نماید، مستعفی شناخته خواهد شد؛ یعنی نیاز به تصویب در علنی مجلس یا رای نمایندگان نیست.

علی‌اصغر یوسف‌نژاد به «آرمان ملی» گفت: مسیر دوم ماده ۹۰ آیین‌نامه داخلی است که می‌گوید: اگر نماینده به دلخواه استفاده دهد مجلس باید در اولین جلسه بدون قرائت متن، آن را در دستور کار قرار دهد و آن را بررسی کند. حالت سومی هم داریم که اگر دولت برای نماینده‌ای حکم بزند و آن نماینده نیز قبول کند، این مساله نیاز به طرح در مجلس و قبول و پذیرش مجلس نیست؛ این نکته را به استناد نظر شورای نگهبان در خصوص اصل ۱۴۱ قانون اساسی می‌گویم که شورای نگهبان در ۲۷ خرداد سال ۶۰ درباره این نظریه، تفسیری نظر داده است.

وی افزود: یعنی از شورای نگهبان سوال شده که اگر نماینده شغل رسمی دولتی از قبیل استانداری و غیره را بپذیرد حتی اگر استعفا نداده باشد می‌تواند برگردد؟ شورای نگهبان اینگونه نظر داده که نماینده مجلس با قبول و عهده‌دار شدن یکی از مشاغل دولتی مذکور در اصل 141، در حکم مستعفی از نمایندگی است هرچند به طور رسمی استعفا نداده باشد.

عضو هیأت‌رئیسه مجلس دهم بیان کرد: بنابراین اگر آقای رئیس‌جمهور بر اساس قانون اساسی برای کسی ابلاغ بزند که ازجمله برای آقای حسین‌زاده ابلاغ زده، اصلا لازم نبود در صحن علنی مجلس مطرح شود و اظهارنظری شده یا به تصویب برساند چرا که خودبه‌خود مستعفی محسوب می‌شود.

وی بیان کرد: البته من این موضوع را حدود ده روز قبل به بعضی از نمایندگان و حتی به معاونت حقوقی رئیس‌جمهور به طریقی رساندم و حتی در بعضی از جاها اظهارنظر کردم و گفتم نیازی به استعفا نیست. در هر صورت مجلس می‌توانست با استفاده از حق خود مناسب‌تر و کم‌هزینه‌تر عمل کند.

یوسف‌نژاد عنوان کرد: در شرایط فعلی در شروع کار مجلس بر مبنای وفاق ملی در جهت همکاری بین دولت و مجلس انتظار این بود که نمایندگان مجلس همکاری و موافقت کنند. اما این مخالفت باعث هزینه برای دولت و مجلس شده که یک عده هم از این موضوع سوءاستفاده می‌کنند و باعث تضاد و تقابل افکار و ایده‌ها می‌شود. لذا قانون یا یک نوشته رسمی که نشان دهد این شخص باید استعفا می‌داد وجود ندارد. الان با توجه به نظریه تفسیری که از نظر من قانونی هست، نباید مطرح می‌شد و به نظر من استدلال قوی در این مورد در صحن علنی مطرح نشده است./ روزنامۀ «آرمان ملی»- پنجشنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۳ (با اندکی تلخیص)

به قلم :حسین شجاعی

مخالفت مجلس با استعفای عبدالکریم حسین‌زاده

شنبه هفتم مهر ۱۴۰۳

مخالفت مجلس با استعفای عبدالکریم حسین‌زاده

نمایندگان مجلس با تقاضای استعفای عبدالکریم حسین‌زاده، نماینده نقده و اشنویه از سمت نمایندگی مجلس مخالفت کردند.

بر اساس گزارش خبرگزاری خانه ملت، نمایندگان در نشست علنی امروز (چهارشنبه 4 مهرماه 1403)، با 107 رأی موافق، 129 رأی مخالف و 5 رأی ممتنع از مجموع 247 نماینده حاضر در جلسه با تقاضای استعفای عبدالکریم حسین‌زاده نماینده مردم نقده و اشنویه مخالفت کردند.

لازم به ذکر است که عبدالکریم حسین‌زاده، از چهره‌های برجسته سیاسی اهل‌سنت کُرد، اولین شهروند اهل‌سنتی بود که به کابینه دولت راه یافت و پنجم شهریور با حکم پزشکیان به‌عنوان معاون امور توسعه روستایی، مناطق محروم و عشایر منصوب شد. بسیاری با استقبال از این اقدام، از شکسته‌شدن تابوی حضور اهل‌سنت در کابینه دولت نوشتند.

مخالفت با استعفای حسین‌زاده به نوعی نخستین مخالفت مجلس با حکم رییس‌جمهور محسوب می‌شود.

اکنون و با مخالفتی که از سوی مجلس با استعفای حسین‌زاده صورت گرفته است، او باید به‌عنوان نماینده حوزه انتخابیه نقده به کار خود ادامه دهد./سنی آنلاین

به درخواست مکرر مردم

پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳

✍️ علی مسعودی‌نیا؛ نویسنده

🔹چند سالی هست که عبارت «به درخواست مکرر مردم»، وارد ادبیات سیاسی کشور ما شده است و شگفتا که قاعده‌اش کم‌وبیش همان قاعده سیمای دهه 60 است. یعنی اعلام می‌شود که به درخواست مکرر مردم عزیز قرار است فلان طرح انتظامی را داشته باشیم، در فلان پارک فلان بنا را علم کنیم، با فلان گروه از افراد جامعه فلان شکل برخورد را داشته باشیم؛ آن هم در شرایطی که گاهی اظهرمن‌الشمس است که حتی اگر بر وجود چنین جمع کثیری از مردم باور داشته باشیم هم، باز قطعاً اکثریت آحاد جامعه را شامل نمی‌شوند.

🔹ازآن‌طرف بسیار درخواست‌های مکرر از سوی اکثریت مردم سراغ داریم که مسئولان اصلاً نمی‌شنوند و اگر بشنوند هم به آن‌ها اعتنایی ندارند. چنین است که شهروندان جامعه مدام به این نتیجه می‌رسند که از نظر مسئولان چند جور درخواست، چند جور مکرر و چند جور مردم داریم، که بعضی از انواع آن‌ها بر انواع دیگر ارجح هستند.

🔹تقریباً همه اطمینان داریم که در بسیاری از موارد، خود سیاست‌گذاران و سخنگویان نهادهای مختلف دولت هم می‌دانند که اصلاً مردمی و درخواستی و مکرری در کار نبوده است.

🔹اما این لجاجت برای مشروع و مطبوع جلوه دادن تمام اقدامات، که هر روز در رسانه‌های وابسته به دولت تیتر درشت می‌خورد و روی آن مانور می‌دهند، عاقبت خوشی نخواهد داشت.

🔹کم‌کم تبدیل به شوخی تلخی می‌شود که فقط دل گردانندگان آن رسانه‌ها را خوش و خنک می‌کند، اما ازدیگر‌سو حفره‌های عمیق پرناشدنی در متن جامعه پدید می‌آورد؛ جامعه را خشمگین و خشمگین‌تر و از مسئولان دلزده‌تر و ناامیدتر می‌کند و حتی اگر جایی امیدی و اقدامی به قصد اصلاح و بهبود دیده شود، بدبینی و انکار و حافظه مسموم جامعه به آن اعتماد نخواهد کرد./هم میهن

🌐 اقامۀ نماز جمعه در مسجدالاقصی در اولین جمعه ماه مبارک رمضان تحت تدابیر شدید امنیتی

شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲

سنی‌آنلاین|منابع رسمی در قدس اشغالی اعلام کردند علی‌رغم ایجاد محدودیت‌های شدید از سوی نظامیان اسرائیلی، در اولین جمعه ماه مبارک #رمضان حدود 80 هزار فلسطینی نماز جمعه را در مسجدالاقصی اقامه کردند.

وزارت اوقاف اسلامی بیت‌المقدس با انتشار این خبر اعلام کرد که نیروهای اسرائیلی از ورود ده‌ها هزار شهروند کرانه باختری ازجمله قدس اشغالی به مسجدالاقصی ممانعت کردند.

نظامیان صهیونیستی از صبح جمعه محدودیت‌هایی برای ورود نمازگزاران فلسطینی به مسجدالاقصی اِعمال کرده بودند، به‌طوری‌که منابع قدس اشغالی از حضور گسترده نیروهای اشغالگر در ایست‌بازرسی‌های ورودی شهر قدس و حضور پرشمار آنها در منطقه قدیمی این شهر به‌ویژه در ورودی‌های مسجدالاقصی خبر دادند.

بر اساس گزارش منابع عبری‌زبان، 3 هزار نیروی پلیس اسرائیل در نقاط مختلف شهر مستقر شده بود.

اسرائیل اعلام کرده بود که زنان بالای 50 سال و مردان بالای 55 سال ساکن کرانه باختری به شرط داشتن مجوز ویژۀ اقامه نماز جمعه، اجازۀ ورود به قدس شرقی را دارند.